کد مطلب:7783 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:348

ساعت هاي شب و روز
مقاله
ساعت هاي شب و روز



اَلسَّلامُ عَلَيكَ فِي آنآءِ لَيلِكَ وَ أَطرافِ نَهارِكَ

سلام بر تو در ساعت هاي شب تو و كناره هاي روز تو

آنآء: - جمع إني و أَني و أَنُو- ساعت ها ، وقت ها ، پاس ها ، و هنگام ها را گويند.(1)

أَطراف: جمع طَرَف – كناره ها ، گوشه ها ، غايب و انتهاي هر چيز است ، و اطراف روز به قولي : دو هنگام آغاز و انجام آن است كه از جهت مبالغه به صيغي جمع تعبير شده است .(2) و به قولي : هنگام نماز ظهر است زيرا وقت نماز ظهر از يك سوي نيمي اوّل روز است و از سوي ديگر نيمي دوم آن .(3)

تركيب آناء اللّيل= ساعت هاي شب ، سه بار در قرآن كريم به كار رفته امّا أطراف النّهار فقط يك بار در قرآن ياد شده است :

1-(لَيسُوا سَوآءً مِن أَهلِ الكِتابِ أُمَّةٌ قآئِمَةٌ يَتلُونَ آياتِ اللهِ آناءَ اللَّيلِ وَ هُم يَسجُدُونَ)(4)؛ يكسان نيستند از اهل كتاب ( يهود و نصاري ) ، گروهي [ بر عقيدي حق] پايدارند و آيات خداوند را در ساعت هاي شب تلاوت مي كنند ، در حالي كه سجده مي نمايند.

2- ( وَمِن آنآءِ اللَّيلِ فَسَبِّح وَ أَطرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرضي)(5)؛ و [ بخشي] از ساعت هاي شب و كناره هاي روز را تسبيح بگوي [ و به نماز برخيز] ، باشد كه [ به پاداش و عنايت پروردگار در دنيا و آخرت ] خشنود شوي .

3- (أَمَّن هُوَ قانِتٌ آنآءَ اللَّيلِ ساجِداً وَ قآئِماً يَحذَرُ الآخِرَةَ وَ يَرجُو رَحمَةَ رَبِّهِ)(6)؛ آيا كسي كه ساعت هاي شبانه را به عبادت مي پردازد ، گاهي به حال سجده و گاهي بپا ايستاده [ و در حال نماز است] از عذاب آخرت بيمناك است و به رحمت پروردگارش اميد دارد [ بهتر است يا شخص غافل مشرك]؟

در اين سه آيه ، برنامه هاي شبانه روزي بندگان راستين خداوند بيان گرديده است ، به خصوص در آيه دوم كه خطاب به پيامبر اكرم ((صلي الله عليه و آله و سلم)) است امّا به صورت دستور الزامي براي همي پيروان و امّت آن حضرت مي باشد ، تا به نمازهاي واجب و مستحّب اهتمام كنند. عبادت خداوند ، تنها راه سعادت و ترقّي بشر است ، عبادت مايي پرورش فكر و طراوت جان و كمال انسان است. زندگي بدون عبادت پوچ و بي ارزش و شبيه ترين صورت به گذران چهارپايان است كه برنامي هميشگي آنها از بامداد تا شامگاه تمايل شديد به چراگاه و علاقي وافر به يونجه و كاه ، و انس و گرايش به جفت خويش است . آنها از لذتهاي روحي بي بهره اند و با فرهنگ و فضيلت انساني بيگانه ، و از علم و معرفت دورافتاده . ارزش و اعتبار اين قبيل افراد ، به مقدار همان لقمه ناني است كه مي خورند و همان جامه اي كه مي پوشند و همان هوس هايي كه آنها را در بند خود محصور نموده است.

گر در طلب لقمي ناني ، ناني

ور در طلب گوهر جاني ، جاني

من فاش كنم حقيقت مطلب را

اندر طلب آنچه كه هستي ، آني

اينان هرگز از خود نمي پرسند كه ما را براي چه به اين جهان آورده اند؟ و سرنوشت ما آخر كار چه خواهد بود؟ روزها را چگونه بايد بگذرانيم و شبها را چگونه به سر بريم؟ اين همه نعمت را چه كسي به ما داده و توسّط چه كساني به ما رسيده است؟ و در برابر آنها چه وظايفي بر عهده داريم و چه كار بايد بكنيم؟ امّا روش مردان حق در هر شب و روز توجّه به سعادت اخروي و كمال معنوي است. آنان رستگاري خويش را در پرستش خالصاني خداوند و اطاعت كامل از دستورات او مي دانند و در اين راه نهايت كوشش را به كار مي برند ، در عين حال عبادت خود را در پيشگاه عظمت حق ناچيز مي بينند و بي ارزش و اندك مي شمارند. جهان و هر چه در آن است ، همه را نعمتهاي الهي مي دانند و با رعايت حدود و مقرّرات خداوند و پرهيز از حرام و خودداري از زياده روي از نعمت ها استفاده مي كنند و شبانه روز به ذكر و مناجات و تسبيح و تلاوت قرآن و نماز مي پردازند. دنيا را وسيلي رسيدن به لذّتهاي حقيقي و پايدار اخروي مي گيرند و رسيدن به آن را هدف نهايي خود قرار نمي دهند و به اين امور ناپايدار دل نمي بندند. واينكه در اين بخش از زيارت عرضه مي داريم: « اَلسَّلامُ عَلَيكَ فِي آنآءِ لَيلِكَ وَ أَطرافِ نَهارِكَ ». گويي اشاره به نحوي زندگي امام عصر – عجّل الله فرجه الشريف – و چگونگي رفتار و برنامي شبانه روزي آن حضرت (عليه السّلام) است كه پيوسته آن شيوه را بايد در نظر بگيريم و الگوي خويش سازيم و به پيروي از شيوه و سيري آن جناب بكوشيم.



اقسام عبادت



برنامي شبانه روزي حضرت ولي عصر – عجّل الله فرجه الشريف – از برنامي انبيا و ائّمه اطهار (عليهم السّلام) جدا نيست ، عبادتهاي طولاني و خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال مهم ترين ويژگي در زندگي مردان خداست . خداوند فرموده است: ( وَ لَقَد بَعَثنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوتَ)(7)؛ و به راستي كه ما در هر امّتي فرستاده اي برانگيختيم كه خداوند را بپرستيد و از پرستش [ و پيروي] طاغوت بپرهيزيد. بخشي از عبادتهاي آنان به صورت نماز و روزه و حج و جهاد و ... است و بخش ديگر آن در رابطه با مخلوق است كه در تغذيي مادّي و معنوي نيازمندان مي كوشيدند ، شبهاي تار مخفيانه و به صورت ناشناس كيسه هاي نان و غذا به در خاني مستمندان مي بردند و به ناتوانان ياري مي رساندند. روزها به ارشاد گمراهان و پرورش افكار مردمان و توجيه ناآگاهان و تعليم و تربيت دانش پژوهان و پاسخ گويي به شبهات باطل جويان مي پرداختند و با گفتار و رفتار خويش ، افراد جامعه را به سوي راستي و درستي سوق مي دادند. از جمله برنامه هاي مهمّ ايشان در شبانه روز ، يادآوري خاطري جانسوز عاشورا و گريستن بر مصائب حضرت سيدالشّهداء (عليه السّلام) و لعن و نفرين بر قاتلان و دشمنان آن حضرت بوده است ، كه اين كارها را به عنوان يكي از بهترين عبادات و طاعات شمرده و بر آن تأكيد نموده اند ، به خصوص حضرت ولي عصر- عجّل الله فرجه الشريف – كه در زيارت ناحيه مقدّسه اظهار مي دارد: « فَلَأَندَبَنَّكَ صَباحاً وَ مَسآءً وَ لَأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً (8)؛ پس هر صبح و شام بر تو ندبه و زاري مي كنم ، و بر تو به جاي اشك ، خون گريه مي نمايم. زيرات اعتاب مقدّسه نيز از برنامه هاي مهمّ ايشان است كه به عنوان حسن ختام اين فصل يكي از تشّرفات را در اين رابطه مي آوريم:



نماز و دعاي فَرَج



ابوجعفر محمّد بن هارون بن موسي تلعكبري نقل كرده ، از ابوالحسن بن ابي البغل كاتب كه گفت: كاري را از سوي ابومنصور بن صالحان بر عهده گرفتم، ولي بين من و او اختلافي پيش آمد كه از بيم او خود را مخفي نمودم و او را در جستجوي من بود ، مدّتي با ترس و هراس گذارنيدم، تا اينكه شب جمعه اي تصميم گرفتم كنار مرقد منوّر امام كاظم (عليه السّلام) بروم و شب را براي دعا و نيايش در حرم مطهّر بمانم . آن شب باد و باران شديد بود ، و من از ابوجعفر قَيّم – متوّلي آستانه مقدّسه كاظمين- خواهش كردم درهاي حرم را ببندد . آن مكان مقدّس را براي من خالي بگذارد كه با خاطري آسوده به دعا و تضرّع بپردازم و از ورود كسي كه بيمناك بودم ، ايمن بمانم . ابوجعفر خواسته ام را اجابت كرد و درها را بست ، نيمه شب آن قدر باران و باد تندتر شد كه رفت و آمد مردم به كلّي قطع گرديد و من تنها بودم و دعا مي كردم و زيارت مي نمودم و نماز مي خواندم كه ناگهان صداي پايي از سمت ضريح امام موسي كاظم (عليه السّلام) شنيدم و مردي را ديدم كه زيارت مي كرد، پس بر آدم (عليه السّلام) سلام داد ،سپس بر انبياء اولوالعزم (عليهم السّلام) ، آنگاه بر ائمه (عليهم السّلام) يك به يك سلام داد تا به صاحب الزمان (عليه السّلام) رسيد ، امّا آن حضرت را نام نبرد، از كار او تعجّب كردم و با خود گفتم : شايد او را فراموش كرده يا آن حضرت را نمي شناسد ، يا اين مذهب خاصّي است كه اين مرد دارد ، پس از آنكه زيارت كرد ، دو ركعت نماز گزارد ، آنگاه به سوي مرقد مطهّر حضرت ابوجعفر امام جواد (عليه السّلام) روي آورد و به همان ترتيب زيارت و سلام كرد و نماز خواند و من از او بيم داشتم زيرا كه او را نمي شناختم . او جواني در حدّ كمال بود و جامه هاي سفيدي رد بر و عمامه اي بر سر داشت كه بر يك طرف آن حنك آويخته و ردايي بر شانه اش بود ، پس روي به من كرد و فرمود: اي ابوالحسن بن ابي البغل! چرا از دعاي فرج غافل هستي ؟ گفتم: اي سرور من! آن دعا كدام است؟ فرمود: دو ركعت نماز مي گزاري و مي گويي:« يا مَن أَظهَرَ الجَمِيلَ وَ سَتَرَ القَبِيحَ ، يا مَن لَم يُؤآخِذ بِالجَرِيرَةِ وَ لَم يَهتِكِ السِّترَ ، يا عَظِِيمَ المَنِّ، يا كَرِيمَ الصَّفحِ ، يا حَسَنَ التَّجاوُزِ ، يا واسِعَ المَغفِرَةِ، يا باسِطَ اليَدَينِ بِالرَّحمَةِ ، يا مُنتَهي كُلِّ نَجوي وَ غايَةَ كُلِّ شَكوي، يا عَونَ كُلِّ مَستَعِينٍ ، يا مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبلَ استِحقاقِها . ده بار : يا رَبّاهُ ؛ [ ده بار : يا سَيِّداه ، ده بار : يا مَولاه ، ده بار : يا غايَتاه ] ، ده بار : يا مُنتَهي رَغبَتاهُ [ يا غايَةَ رَغبَتاهُ] ، أَسئَلُكَ بِحَقِّ هذِهِ الأَسمآءِ وَ بِحَقِّ مَحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرِينَ إِلّا ما كَشَفتَ كَربِي وَ نَفَّستَ هَمِّ ي وَ فَرَّجتَ غَمِّي وَ أَصلَحتَ حالِي . سپس هر چه خواهي دعا كن و حاجت خويش را درخواست بنماي ، آنگاه گوني راست خود را بر زمين بگذار و [ دست كم] صدبار بگو: أَدرِكِني [ يا صاحِبَ الزَّمانِ] و آن را بسيار تكرار كن و آن قدر بگو: اَلغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ تا اينكه نفس قطع شود ، آن گاه سر بردارد كه خداوند ان شاء الله به كرم خود حاجتت را برآورده مي سازد . ابوالحسين گويد: وقتي من مشغول نماز و دعا شدم ، آن جناب بيرون رفت و هنگامي كه دعا و دستور را به پايان بردم ، به نزد ابوجعفر- متولّي آستانه- بيرون رفتم ، تا از آن مرد جويا شوم كه چگونه داخل شد، ديدم درها به همان حال بسته و قفل است! از اين وضع تعجّب كردم و با خود گفتم: شايد درِ ديگري باشد كه من نمي دانم ، بالاخره خود را به ابوجعفر رساندم كه از اتاق زَيت(= جايگاه ويژي روغن چراغ كه در قديم مورد استفاده بوده است) به سوي من بيرون آمد ، از حال آن مرد و كيفيت دخول او جويا شدم ، جواب داد: چنان كه مي بيني همي درها قفل است و هيچ دري را باز نكرده ام ، وقتي قصّه ام را خبر دادم ، ابوجعفر گفت: اين شخص مولايمان صاحب الزمان است كه من بارها در چنين شبهايي آن جناب را مشاهده نموده ام ، هنگامي كه حرم مطهر خالي از مردم است . بر آنچه از من فوت شده بود ، افسوس خوردم و نزديك سپيده دم از حرم بيرون شدم و به محلّي كرخ- محلّي كه در آن پنهان بودم – رفتم، روز به نيمه نرسيده بود كه ياران ابن صالحان جوياي ملاقات من شدند و امان نامه اي به خطّ وزير همراه داشتند ، من به همراه يكي از دوستان مورد اعتماد نزد او حاضر شدم ، چنان به گرمي از من استقبال كرد كه سابقه نداشت ، مرا در آغوش كشيد و گفت: كارت به جايي رسيده كه از من به حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام) شكايت كني؟! گفتم: دعا و درخواستي بوده كه انجام دادم . گفت: من ديشب مولايم صاحب الزمان – عجّل الله فرجه الشريف – را در خواب ديدم كه به من دستور هرگونه نيكي نسبت به تو فرمود و هشدارم داد كه از آن ترسيدم . من گفتم: لا إله الّا الله ! گواهي مي دهم كه ايشان حق و نهايت درجي حقّند ، من ديشب در بيداري مولايم را ديدم كه به من چنين و چنان فرمود، و آنچه را در حرم مطهّر كاظمين ديده بودم شرح دادم ، از اين قضيه تعجّب كرد و نسبت به من كارهاي بزرگي انجام داد و به جايگاه بلندي دست يافتم كه انتظارش را نداشتم ، همه اينها به بركت مولايمان حضرت مهدي – عجّل الله فرجه الشريف – بود. (9)خداوندا به ما توفيق عبادتهاي شبانه و حال توجّه و توسّل عنايت فرماي و از لطف و عنايت مولايمان صاحب الزمان (عليه السّلام) برخوردار ساز.



پي نوشتها:



1- معجم مقاييس اللغة: 1/142.

2- رياض السالكين : 5/455.

3- مجمع البيان ، 7/35-36.

4- سوره آل عمران ، آيه 113.

5- سوره طه : آيه 130.

6- سوره زُمَر : آيه 9.

7- سوره نحل : آيه 36.

8- بحار الانوار ، 101/320.

9- دلائل الامامه : 304-306 ؛ فرج المهموم : 245- 247؛ النجم الثاقب: 268-270.



ميثاق منتظران - سيد مهدي حائري قزويني